نازنین وقتی که نیستی میدونی چه حسی دارم
میدونی از غم دوریت چه حس غریبی دارم؟
مثه حس يه قناري که توي قفس مي ميره
مثه اون نهال کاجي که تو گلدون جون مي گيره
مثه اون ماهي کوچولو که توي تنگش اسيره
مثه اون پرنده اي که زير بارون پر میگیره
مثه حس بچه اي که مامانش جلوش مي ميره
باباشم زودي ميره يه زن ديگه ميگيره
مثه حس بابايي که پسرش دوچرخه ميخواد
باباهه قول بده اما..نتونه واسش بگيره
مثه وقتي که بخواي داد بزني اما نتوني
مثه حس غنچه اي که باغبون اونو مي چينه
مثه وقتي که دلت واسه يکي خيلي مي سوزه
بغض و گريه لباتو به هم مي دوزه
مثه وقتي آسمون ابري باشه اما نباره
مثه وقتي بگي اما ... بت بگن اما نداره